نخستین روز انقلاب روز زن بود

مارکس در اوایل سال ۱۸۴۴ در دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی۱ خود مطرح کرد که موقعیت زن در جامعه می‌تواند به عنوان معیاری برای توسعه جامعه درکلیت آن در نظر گرفته شود. برای مارکس، این بیانیه بیش از یک فراخوان جهت‌گیری شده به طور مشخص به سوی مردان برای تغییر موقعیت زنان بود. مارکس استدلالی دیالکتیکی را مطرح می‌کرد که مستقیماً با نظریات کلی او در مورد جامعه مرتبط بود. برای این‌که جامعه فراتر از شکل سرمایه‌داری خود پیش برود، باید روابط اجتماعی جدیدی شکل می‌گرفت که صرفاً متکی بر یک صورت‌بندی خام و بیگانه از «ارزش» نباشد. انسان‌ها باید بتوانند یکدیگر را به‌عنوان «خود» ارزشمند ببینند، نه اینکه تنها ارزشی داشته باشند که «دیگری» می‌تواند برای آنها فراهم کند. جایگاه زنان در اجتماع از این منظر اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که در اکثر جوامع (اگر نگوییم در همه جوامع)، گرایش برای به حاشیه راندن آنها همچنان وجود دارد. بنابراین، مردان و زنان باید به نقطه‌ای از رشد و آگاهی برسند که منافع اجتماعی خود را فارغ از جنسیت ببینند. علاوه بر این، مارکس جنسیت را به عنوان مقوله‌ای پویا و نه ایستا در نظر دارد. او در دست‌نوشته‌های ۱۸۴۴ و در ایدئولوژی آلمانی۲ نقدی قوی و جایگزینی برای دیدگاه‌های دوگانه‌گرایانه سنتی درباره دوگانگی طبیعت/جامعه ارائه کرد. مارکس به جای این که طبیعت و جامعه را به عنوان دو پدیده جدا و متمایز تحلیل کند -که بدون تغییر اساسی جوهر خود یا دیگری با یکدیگر تعامل دارند- استدلال می‌کند که این دو از نظر دیالکتیکی با هم مرتبط هستند. همان‌طور که انسان از طریق کار با طبیعت تعامل می‌کند و در این روند هم فرد و هم طبیعت تغییر می‌کند. این امر به این دلیل رخ می‌دهد که انسان به عنوان بخشی از طبیعت وجود دارد و فرآیند کار ابزاری را برای چنین وحدتی فراهم می‌کند. از آنجایی که طبیعت و جامعه هیچ‌یک پدیده‌هایی ایستا نیستند، مارکس معتقد بود که هیچ مفهوم فراتاریخی از آنچه «طبیعی است» وجود ندارد و در عوض، مفهوم «طبیعی» تنها می‌تواند با شرایط خاص تاریخی مرتبط باشد. تفکر دیالکتیکی که مارکس آن را بیان می‌کند، می‌تواند منجر به واقعی‌شدن مقولاتی شود که ما به دنبال تغییر آن هستیم.در اینجا همچنین می‌بایست به نقد کتاب مهم «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت»۳ فریدریش انگلس، اشاره کرد و این که ماهیت مونیستی و جبرگرایانه موضع انگلس در این کتاب با درک دیالکتیکی و ظریف‌تر مارکس در رابطه با جنسیت فاصله دارد.

I BUILT MY SITE FOR FREE USING