امپریالیسم فرهنگی تلاشی است برای سلطه یک فرهنگ قدرتمند، یک یا چند کشور همپیمان با منافع مشترک، یک یا چند نهاد که ابزار سلطه را به صورت انحصاری در اختیار دارند بر دیگر فرهنگها، کشورها و دیدگاهها که از قدرت کمتری بهرهمند هستند.امپریالیسم فرهنگی فرزند همان آخرین مرحله سرمایهداری است که برای خدمت به منافع آن سنگچینهای لازم را در استراتژی و تاکتیکاش کنار هم میگذارد. سلطه فرهنگی در بسیاری موارد بولدوزری است همپای سلطه اقتصادی که با سلاح سیاست به پیش میراند .بحث «امپریالیسم فرهنگی» در دهه شصت میلادی با اوج گیری جنبشهای اجتماعی و استقلال کشورهای پسااستعماری و تلاش برای بیرون آمدن از چنگال استعمارگران پررنگ شد و از گفتمانهای مهم جریانهای چپ و مارکسیستهای انقلابی آن دوران بود. اما ریشه این بحث به درازای کل تاریخ بشریت گسترده است.به تعبیر اولیور بوید ـ بارت، یکی از نظریهپردازان این عرصه، یکی از راههای سلطه فرهنگی یکسانسازی شیوههای اجتماعی است که توسط قویتر در موجودیت ضعیفتر اعمال میشود.