شبه‌مخاطب (نارسیس)

🔸 امروزه با بسط و گسترش وسایل ارتباط جمعی و امکان بیشتر تعامل بین مخاطب و هنرمند شاید بتوان از مفهومی به نام «شبه‌مخاطب» صحبت کرد. زنده‌یاد ساعدی چهل‌وهفت سال پیش در توصیف بخشی از فضای فرهنگی آن زمان کشور پدیده «شبه‌هنرمند» را به بیماری «شبه‌‌وبا» در اجتماع تشبیه کرد. به نظر می‌رسد مضرات «شبه‌مخاطب» به همان اندازه «شبه‌هنرمند» و «شبه‌وبا» در جامعه باشد.شبه‌مخاطب یک باکتری جدی است و باید آن را همچون بیمار صفر به سرعت شناسایی کرد و درصدد رفع مضراتش برآمد.این گروه، خرده‌کاران سیاسی هستند. اینها با فرهنگ و هنر در حد ابزار شخصی خودشان برخورد می‌کنند و با فرمول‌های من‌درآوردی سعی می‌کنند همه را قانع کنند که از همه چیز سر در می‌آورند و از جمله برای هنر و فرهنگ نیز حق دارند خط مشی تعیین کنند. انگار آنها یگانه ترازوی عالم وجود برای تشخیص خوب و بد هستند.

🔸 طبیعتا هر کس محق به داشتن نظر شخصی خود در مورد آثار هنری است، اما نظر شخصی یک فرد سیاسی و غیرمتخصص در عرصه هنر، برای اثر هنری تعیین‌کننده نیست، بلکه تنها یک نظر است که در میان خیل نظرات جامعه اثر فردی خود را داراست. افراد سیاسی حتی ممکن است از آثار هنری بهره‌برداری مورد نظر خود را بکنند، فارغ از درست یا غلط بودن چنین عملی. اما نوع بهره‌برداری آنها برای هنر و چرایی و چگونگی آن تعیین تکلیف نمی‌کند. هنر اگرچه برآمده از بستر اجتماعی و تاریخی خود است و ناگزیر از سیاست نیز متاثر می‌شود، اما وجود و ماهیت مستقلی از سیاست دارد و سیاست نمی‌تواند خلق اثر هنری را ابزار و دستاویز مقاصد خود قرار دهد. این سیاست است که می‌بایست در خدمت اجتماع و هنر باشد، و نه برعکس.

🔸 اما به این خرده‌کاران سیاسی گر نیک بنگریم هرگز به اندازه سرسوزن نه در اعتلای فرهنگ نقشی داشته‌اند و نه هیچ‌گونه خلاقیتی در آفرینش هنری از خود نشان داده‌اند، به هیچ بخشی از هنر و فرهنگ اجتماع جز آنچه خود سودی از آن می‌برند توجهی ندارند و حتی ذیل دسته‌بندی «هنر متعهد» که خودی است و «دیگران»، هر آنچه نمی‌پسندند را نیز به عنوان «هنر» اساسا به رسمیت نمی‌شناسند. خود را صاحب هنرمندان و فرهنگ به طور کلی می‌دانند، چراکه «سیاسی» هستند. این امر را البته نه به وضوح بلکه با پنهان شدن در پس‌زمینه بحث‌های فلسفی، سیاسی، اجتماعی و عموما باب روز و مقطعی نشان می‌دهند و همیشه این شبه‌مخاطبان به نام «مردم» از فرهنگ صحبت می‌کنند. همیشه از «ما» صحبت می‌کنند، بدون اینکه توجه یا شناختی نسبت به واقعیت‌های جاری و ملموس روزمره جامعه داشته باشد. از یک سبک موسیقی بگیرید که خوش‌شان نمی‌آید تا فیلمی که «شخصا» خوش‌شان می‌آید. با این افراد نمی‌توان حتی برخورد سیاسی کرد. 

🔸 برای شناسایی این نوع بیماری هرگاه دیدیم کسی یا گروهی هرگز پرسش‌گر نیست بلکه همواره پاسخی آماده و یکسان در آستین دارد و با قلدری پاسخش را به دیگران تحمیل می‌کند و درباره افراد حکم قاطع و کلی صادر می‌کند، بدانیم که آلوده به باکتری شبه‌مخاطب از نوع سیاسی‌اش شده است و اگر آب پیدا کند دیکتاتور قابلی است.دسته دیگر غالبا خود دستی در فرهنگ دارند و برای قوت‌لایموت در این عرصه خود را پیدا کرده‌اند. همین امر باعث می‌شود که خود را همه‌کاره فرهنگ و هنر جلوه دهند. در هر چیزی خود را صاحب‌نظر می‌دانند و به آخر یا اول هر نظرشان یک نقل قول از این و آن آویزان است تا «فرهنگی» بودن‌شان را به رخ بکشند. همین امر بیانگر این است که خود را کافی نمی‌بینند و حتما باید به پشتوانه کسی دیگر (با اسم و رسم موجه‌تر) خود را مهم جلوه دهند و این نقصان را با جدیت بیش از اندازه پنهان می‌کنند.

🔸 هرگز با کسی مزاح نمی‌کنند چون فکر می‌کنند ممکن است جدی گرفته نشوند. حیات‌شان بستگی مستقیم به تاثیرپذیری ذهن میزبانان دارد. نارسیسیسم وجه غالب بیماری‌شان است. با تایید و تمجید دیگران است که خود را در حد پیامبران می‌بینند و لذت می‌برند و بی‌پروا به قضاوت همگان می‌نشینند اما با کوچک‌ترین مخالفت به ناگاه عنان از کف می‌دهند و چهره واقعی‌شان را ناشیانه برون می‌ریزند و از خود بی‌خود می‌شوند.اینها می‌توانند همچون گروه اول به ظاهر سیاسی هم باشند اما در واقع سیاست تنها بخشی از هویت مردم‌فریب این گروه است. اینها نه سیاسی هستند و نه فرهنگی بلکه تنها به دنبال یک لقمه نان و تایید دیگران هستند.

🔸 روش مقابله با این دو گروه ساده است. نباید جدی‌شان گرفت و در حد امکان فاصله خود را با آنها حفظ کرد تا آلوده به باکتری آنها نشد. شبه مخاطب همچون نارسیس از اساطیر یونان محکوم به عاشق شدن به تصویر خود است و آن‌قدر در آب به تصویر خود خواهد نگریست تا جان دهد. البته اگر ما آگاه باشیم.

مهرداد خامنه‌اى

🎨 Painting: Narcissus - Caravaggio, 1597–1599 

I BUILT MY SITE FOR FREE USING