🔸 در اسناد تاریخی از سال ۱۹۴۹ به نامهای برمیخوریم از تیتو خطاب به استالین که پس از پنجمین تلاش سازمان امنیت شوروی برای ترور او برایش ارسال کرد، به این مضمون:«یوسیپ (ژوزف) از فرستادن افراد برای کشتن من دست بردار. ما تاکنون پنج نفر از آنها را دستگیر کردهایم، یکی از آنها با بمب و دیگری با تفنگ... اگر ارسال قاتلان را متوقف نکنی، من یکی را به مسکو میفرستم و مجبور نیستم نفر دیگری را بفرستم.»این بحران سیاسی در درون حزب نتایج مخربی بر جای میگذارد. ترس از نفوذ و خرابکاری احزاب برادر چنان فضای امنیتیای را به وجود میآورد که در دههی پنجاه میلادی سیاهترین دوران را برای «آزادی بیان» در کشور رقم میزند. در نشان دادن تصویری بهتر از این دوران، فیلم «وقتی بابا رفته بود ماموریت» تولید سال ۱۹۸۵ ساخته امیر کوستوریتسا بسیار گویاست.
🔸 عامل اصلی حاکم کردن این فضای امنیتی بر کشور الکساندر یانکوویچ چریک برجستهی جنگهای میهنی است که در سال ۱۹۴۱ اسیر گشتاپو میشود و ماهها تحت شکنجه آنها قرار میگیرد تا اینکه رفقایش در عملیاتی حماسی او را از مقر گشتاپو نجات میدهند. کسی که همسر و مادرش را در جنگ از دست میدهد و در هنگام صدارتش در مقام وزیر کشور یوگسلاوی قهرمان ملی است. او در این دوران از نظر قدرت سیاسی دومین شخص کشور پس از تیتو است و یکهتاز میدان سرکوب صدای غیر. تا اینکه در سال ۱۹۶۶ هیئت سیاسی حزب به «نقد» عملکرد او میپردازد و یکصدا خواهان کنارهگیری او از مسئولیتهای حزبی و دولتیاش میشود. قهرمان ملی چارهای جز کنارهگیری از سیاست ندارد و در ادامهی این مسیر، خودِ مسئلهی «سانترالیزم دمکراتیک» نقد میشود.
🔸 بنای شکل جدیدی از سازماندهی گذاشته میشود که بر تمرکززدایی استوار است. قدرت تصمیمگیری به هستههای کوچک و کلکتیوها واگذار میشود. در اقتصاد تجربه «خودگردانی کارگری» به وجود میآید. به این ترتیب به جای قدرت انحصاری حزب و رهبری ایدئولوژیک، کارگران در امر تولید و استراتژی کلکتیوشان خود در تصمیمگیریها دخیل میشوند و از ارزش اضافهی به دست آمده از کارشان بهرهی مستقیم میبرند.در رأس تشکیلات حزبی دبیر اول سالانه تغییر میکند و هیچ فردی درون حزب قدرت انحصاری ندارد. این سیاست با تغییر قانون اساسی به تثبیت میرسد.
🔸 یکی از بنیانگذاران و تئوریسینهای اصلی این دیدگاه در حزب، میلووان جیلاس کمونیست کارکشتهی قدیمی و از فرماندهان ارتش مقاومت در جنگ دوم جهانی در مونتهنگرو بود. او از سال ۱۹۳۸ عضو کمیتهی مرکزی حزب بود.جیلاس به دلیل «نقد» سیاستهای حزب در سال ۱۹۵۶ از کمیتهی مرکزی اخراج شد و سال بعد خود از عضویت در حزب استعفا داد.ایدههای میلووان جیلاس و همفکران او در مورد تمرکززدایی و خودگردانی سوسیالیستی در سال ۱۹۷۴ وارد قانون اساسی جمهوری فدراتیو سوسیالیستی یوگسلاوی شد و تغییری اساسی در فضای اجتماعی و سیاسی کشور به وجود آورد.
🔸 تاثیر اندیشههای جیلاس و برخورد نقادانه او در فرهنگ با اجرای «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت توسط گروه آتلیه ۲۱۲ بلگراد همراه بود. در سال ۱۹۵۶ برای اولین بار این اثر در کشوری سوسیالیستی به روی صحنه رفت. این گروه پایهگذار فستیوال جهانی تئاتر «بیتف» شد که همچنان یکی از پیشروترین گردهماییهای تئاتر آوانگارد اروپا است و نقشی بهسزا در باز کردن فضای فرهنگی کشور و آزادی بیان داشته است.
🔸 در سینمای یوگسلاوی «موج سیاه» به راه افتاد. کارگردانان این موج با نقد معضلات اجتماعی و سیاسی، فرهنگ آزادی بیان و نقد را در اشکال منحصر به فرد هنری وارد اجتماع کردند.دوشان ماکاویف یکی از کارگردانان به نام این جریان خطر فاشیسم سرخ را گوشزد کرد و از میان نویسندگان، ایوو برشان «نمايش هملت در روستاى مردوش سفلى» را نوشت که در سال ۱۹۷۱ در زاگرب به روی صحنه رفت. اثری که در آن سوءاستفاده از قدرت سیاسی اعضای حزب کمونیست و فساد مالی را زیر سوال برد. موفقیت این درام سیاسی در بین مردم در حدی بود که واژه «مردوش سفلی» به عنوان نماد بدویت سیاسی وارد فرهنگ لغات شد.این پیشگامان «نقد» سیاسی- اجتماعی تا پایان دههی هفتاد فضای کشور را در آزادی بیان چنان باز کردند که اصولا دیگر تابویی وجود نداشت.
مهرداد خامنهاى