18 Mar
18Mar

چرا چپ‌گرا هستم؟

۵- برابری جنسیتی


فلش فوروارد: حتما می‌دانید که کشورهای اسکاندیناوی از جمله نروژ کم‌ترین میزان شکاف جنسیتی را در جهان دارند. از زمانی که پایم را به کشور نروژ گذاشتم بحث برابری حقوق زن و مرد همواره یکی از مواردی بود که از آن صحبت می‌شد و توجه‌ات را جلب می‌کرد. در محیط کار پروتکل‌های مربوط به همسانی تعداد کادرهای زن و مرد اجرا می‌شد، پروتکل‌هایی در مورد حضور زنان در واحدهای تصمیم‌گیرنده، قوانین حمایتی از حقوق زنان در خانواده، مجازات‌های سنگین در مورد افرادی که علیه زنان دست به خشونت می‌زنند و بحث‌های هرروزه در مورد بهتر کردن شرایط زندگی زنان در اجتماع و در یک کلام آنچه که به آن سیاست «تبعیض مثبت» می‌گویند تا بلکه این حداقل شکاف جنسیتی هم برداشته شود. اما این  سوال برایم همیشه مطرح بود که چرا با این میزان توجه به حقوق زنان همچنان برطبق آمار رسمی از هر چهار زن در نروژ یک زن در طول عمرش مورد یکی از انواع خشونت جنسی، روانی، کلامی یا فیزیکی قرار می‌گیرد؟ کجای داستان با این آمار فجیع نمی‌خواند؟

برمی‌گردم به جمهوری فدراتیو سوسیالیستی یوگسلاوی. در طول سیزده سال زندگی‌ام در آنجا به یاد ندارم که کسی از حقوق زنان حرف زده باشد. به یاد ندارم که احساس کنم کسی از زنان به خاطر جنسیت‌شان «حمایت» می‌کند یا زنان اصولا نیاز به حمایت دارند. چه در محیط کار، چه در محیط دانشگاه و چه در روابط شخصی و اجتماعی. در پست‌های ارشد مدیریتی حضور زنان را به صورت مکانیکی احساس نمی‌کردی، بلکه بودند. نه به خاطر زن بودنشان بلکه بخاطر توانایی‌هایشان. در اجتماع بودند نه به عنوان زن بلکه به عنوان انسان.

قدری دقیق‌تر نگاه می‌کنم. می‌بینم که در سال ۱۹۴۵ درست پس از به قدرت رسیدن حزب کمونیست و پس از پیروزی بر اشغال‌گران نازی از اولین قوانینی که تغییر می‌کند قانون انتخابات و اعطای حق رأی به زنان است. کمی قبل‌تر در طول جنگ میهنی و اشغال یوگسلاوی در سال ۱۹۴۱، زنان چریک هم‌پای مردان اسلحه بر دوش می‌گیرند و چهار سال مقاومتی جانانه می‌کنند. قدری دقیق‌تر به ساختار تشکیلاتی حزب کمونیست نگاه می‌کنم و می‌بینم که در دورانی که حزب در کشور پادشاهی یوگسلاوی به صورت مخفی فعالیت می‌کرد در کادر مرکزی اسامی زنان در کنار مردان مبارز دیده می‌شود و به همان میزان تعداد بازداشت‌شدگان، شکنجه‌شدگان و جانباختگان.

جلوتر می‌آیم و به ساختار قدرت سیاسی در دوران حاکمیت سوسیالیسم نگاه می‌کنم و نامی برجسته‌تر از دیگران می‌شود. رفیق ساوکا دابچِویچ که از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ نخست‌وزیر جمهوری سوسیالیستی کرواسی و یکی از اعضای  هیئت شش نفره شورای رهبری یوگسلاوی سوسیالیستی است. او اولین زن در اروپا است که به عنوان رئیس دولت این پست را اشغال می‌کند.  فراتر از آن رفیق دابچویچ  به عنوان دبیر اول حزب کمونیست کرواسی آغاز کننده جریانی است در درون حزب که به «بهار کرواسی» معروف است. این جریان خواهان رفرم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درون جمهوری‌های یوگسلاوی است و خواهان تمرکرزدایی و قدرت بیشتر و مستقل جمهوری‌های سوسیالیستی است. اوج این جنبش در سال ۱۹۷۱ میلادی با تظاهرات دانشجویان دانشگاه زاگرب و حمایت فعالین دانشجویی از سیاست‌های حزب کمونیست کرواسی برای تغییر است. در حمایت از دانشجویان زاگرب کلیه دانشگاه‌های کرواسی بسته می‌شود. جنبش دانشجویی توسط نیروهای دولت مرکزی سرکوب می‌شود. در پی این سرکوب ساوکا دابچویچ در حمایت از دانشجویان بازداشت شده و برای آزادی آنها از مقام خود به عنوان نخست‌وزیر و دبیراول حزب استعفا می‌دهد و از صحنه سیاست کناره‌گیری می‌کند. پس از آن در کنار دانشجویانش می‌ماند و در دانشگاه فلسفه زاگرب علوم سیاسی درس می‌دهد.

رفیق ساوکا دابچویچ میراث‌دار کیست؟ این جسارت یک شبه در زنان کمونیست یوگسلاوی به وجود نیامده است. دوباره به تاریخ حزب رجوع می‌کنم و در آنجا به نام دختر چریک ۱۷ ساله‌ای برمی‌خورم که توسط آلمان‌ها در سال ۱۹۴۳ به دار آویخته شد.

رفیق لِِپا رادیچ. او در طی عملیات چریک‌ها برای نجات ۱۵۰ زن و کودک که در برفی سنگین در حال فرار از قوای اشغال‌گر نازی بودند اسیر می‌شود. با آن که در نبردی مسلحانه با یک هفت‌تیر و مسلسل تا آخرین گلوله‌اش مقاومت می‌کند اما موفق به فرار نمی‌شود. پس از اسارت سه روز به طرز وحشیانه‌ای توسط گشتاپو شکنجه می‌شود تا نام رفقایش را لو دهد. اما لب از لب نمی‌گشاید. زنجیر به گردنش می‌آویزند و در ملاء عام در مقابل چشمان مردم، قبل از به دار آویختنش به او پیشنهاد عفو در صورت همکاری می‌دهند. در پاسخ‌شان رفیق لِپا می‌گوید:«من خائن به خلقم نیستم. آنهایی که نام‌شان را از من می‌خواهید خودشان برای نابودی شما در زمان مناسب بیرون خواهند آمد تا تک‌تک شما جانیان را نابود کنند.»

و آخرین کلامش قبل از به دار آویخته شدن چنین بود:« زنده‌باد حزب کمونیست و چریک‌هایش. مردم برای آزادی خودتان مبارزه کنید. تسلیم این جانی‌ها نشوید!»

پس سنت رفیق ساوکا دابچویچ در حزب کمونیست یوگسلاوی این بود. اکنون متوجه شدم چرا در یوگسلاوی سوسیالیستی کسی از حقوق برابر زنان حرف نمی‌زد، چرا که آنها برابری خود را در میدان نبرد، در پای چوبه دار و در مبارزات سیاسی - اجتماعی کشورشان به دست آورده بودند و حقشان را از مدت‌ها پیش با دست خود گرفته بودند.

 با این تجربه به این می‌اندیشم: شاید هر جا که تنها از حقوق زنان، حقوق قومیت‌ها و ... بدون صحبت از تغییر بنیادین در ساختار اقتصادی و اجتماعی مولد ظلم صحبت می‌شود هدف تنها پرداختن به «معلول» است برای نگاه داشتن چهارچوب‌های «علت». که در بهترین حالتش می‌شود کشوری چون نروژ.

یا به قول رفیقی هم‌زمان بر روی دو صندلی نمی‌توان نشست.


از مشاهده شخصی یک چپ‌گرا در هنگام اقامت در یک کشور سوسیالیستی سابق


توضیح عکس‌ها:

۱- زنان چریک ارتش مقاومت یوگسلاوی

۲- رفیق ساوکا دابچویچ. نخست‌وزیر و دبیر اول حزب کمونیست کرواسی ۱۹۶۷–۱۹۶۹

۳- رفیق لِپا رادیچ، چریک ۱۷ ساله در پای چوبه دار



مهرداد خامنه‌ای

۲۸ اسفند ۱۳۹۸





نظرات
* ایمیل در وب سایت منتشر نخواهد شد.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING