چپ ایران در آستانه بازسازی - سوژه‌گی، اخلاق و امکان امید

چپ ایران در سال‌های اخیر اغلب در چارچوب ادبیات «افول» تحلیل شده است. فروپاشی سازمانی، بحران نمایندگی، واگرایی نیروها و ناتوانی در تبیین پروژه‌های بدیل سیاسی تصویری از چپ به‌مثابه نیرویی ضعیف ساخته است. اما همان‌گونه که هگل و سپس مارکس در تحلیل مفهوم بحران تأکید کرده‌اند بحران دو وجه دارد: تعلیق و امکان. بحران لحظه‌ای است که نظم قدیم فرو می‌ریزد اما نظم جدید هنوز تثبیت نشده است. در این خلأ امکان سوژه‌گی تازه‌ای پدیدار می‌شود.

پس از دهه ۱۳۶۰ چپ ایران روایت کلان خود را از دست داد. روایت مارکسیستی که زمانی چارچوب تحلیلی و کنشی قدرتمند بود بر اثر سرکوب ساختاری از یک‌سو و تحولات گفتمانی چپ جهانی از سوی دیگر دچار تضعیف شد. اما از منظر مارکس، سوژه انقلابی ذات ثابت نیست بلکه محصول روابط مادی و تاریخی است. روابط مادی و اجتماعی ایران در سه دهه اخیر (سرمایه‌داری رانتی، کالایی‌شدن گسترده زندگی، سقوط طبقه متوسط) به‌گونه‌ای دگرگون شده که امکان‌های تازه‌ای برای بازگشت مسئله عدالت فراهم کرده است.چپ در یک دوره زبان خود را از دست داد زیرا زبان عدالت در شبکه قدرت مسلط حاشیه‌ای شد.اما امروز شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مستقل و کنشگران جوان زبان تازه‌ای از نقد ساختاری را تولید می‌کنند. این زبان تازه الزاماً «مارکسیستی» نام‌گذاری نمی‌شود اما مضامین عدالت‌خواهانه آن آشکارا ریشه در سنت چپ دارد. عدالت اجتماعی از حاشیه به مرکز بازگشته و به مطالبه محوری جامعه تبدیل شده است. گروه‌های زنان، کنشگران کارگری، شبکه‌های امدادرسانی مردمی و جنبش‌های دانشجویی هرچند خود را «چپ» نمی‌نامند اما حامل زبان عدالت‌اند.

این گفتمان‌های پراکنده می‌توانند «زنجیره هم‌ارزی» بسازند و به شکل‌گیری سوژه جمعی کمک کنند. بنابراین بحران‌های امروز امکان تاریخی تازه‌ای برای بازسازی چپ هستند.چپ جدید در ایران نه از ایدئولوژی کلاسیک آغاز می‌شود و نه از الگوهای سازمانی متمرکز. نقطه آغاز آن اخلاق کنش روزمره است. اخلاقی که شامل مسئولیت‌پذیری در برابر رنج دیگران، صداقت در بیان حقیقت، همبستگی بی‌مرز و کرامت انسانی به‌مثابه مبنای سیاست است.این اخلاق کنش شکلی از مبارزه با «رژیم حقیقت» مسلط است. سیاست به میدان کنش مشترک بازمی‌گردد نه ساختارهای نیابتی یا نخبه‌گرایانه.

گسترش شبکه‌های ارتباطی ساختار کنش جمعی را متحول کرده است. سازمان‌دهی افقی، غیرمتمرکز و شبکه‌ای که در جنبش‌های زنان، اعتراضات کارگری و فعالیت‌های دانشجویی دیده می‌شود نشانه گذار به شکل جدیدی از سیاست است. قدرت، در همه‌جا جریان دارد و از پایین تولید می‌شود.مطالعات جنبش‌های اجتماعی نشان می‌دهند که هیچ جنبشی بدون نوعی افق امید شکل نمی‌گیرد و از این منظر امید موتور سازمان‌دهی مبارزات جمعی است. امید نه پیام بلکه ساختار کنش است.هنر یکی از بنیادی‌ترین عرصه‌های تولید امید است. امید در هنر نه یک «پیام مثبت»، بلکه نوعی نیروی شکاف‌ساز است که افق‌های تخیل را می‌گشاید. هنر امکان تجربه رهایی موقت از واقعیت سرکوب‌شده است. امکان تخیل اجتماعی و سیاسی تولید می‌کند و روایت‌های مسلط را از کار می‌اندازد. از شعر تا تئاتر سیاسی از عکس‌های مستند تا سینمای انتقادی، هنر ایران حامل امکان‌های رهایی‌بخش است.

اما امید تنها زمانی معنا می‌یابد که انسان با اضطراب و محدودیت‌های بنیادین وجود مواجه شود. به این ترتیب امید ساده‌لوحانه نیست بلکه محصول مواجهه آگاهانه با محدودیت است. بر مسئولیت فردی و جمعی تأکید دارد و این چارچوب می‌تواند برای بازسازی سیاست امیدآفرین در ایران راهگشا باشد. چپ جدید اگر بتواند این قدرت‌های خرد و پراکنده را از طریق اتصالات شبکه‌ای به یکدیگر پیوند دهد امکان ساختن یک هژمونی بدیل که هژمونی برخاسته از زندگی روزمره است فراهم می‌شود.چپ ایران در آستانه بازسازی است. این بازسازی نه بازگشت به گذشته است و نه تکرار الگوهای کلاسیک. بلکه خلق زبان جدید نقد، تولید اخلاق رهایی‌بخش و شکل‌دهی به شبکه‌های مقاومت افقی است. چپ جدید از تجربه زیسته مردم آغاز می‌کند، از رنج معنا می‌گیرد و از مقاومت‌های کوچک قدرت می‌سازد و تا زمانی که عدالت مطالبه جامعه باشد چپ نه‌تنها زنده است بلکه در حال زایش دوباره است.

۱۴ نوامبر ۲۰۲۵


I BUILT MY SITE FOR FREE USING