چپ امروز ایران به‌مثابه موقعیت انتقادی


چپ در ایران، همانند بسیاری از نقاط جهان از موقعیت تاریخی خود به‌عنوان نیرویی سازمان‌یافته و ایدئولوژیک فاصله گرفته است. تجربه‌ی شکست‌های سیاسی در دهه‌های گذشته از فروپاشی سازمان‌های مارکسیستی گرفته تا سرکوب جنبش‌های کارگری و دانشجویی سبب شده است که چپ در ایران دیگر نتواند در قالب کلاسیک حزب یا اتحادیه بازتولید شود. در عوض آنچه از چپ باقی مانده است «موقعیتی انتقادی» است که نه در ساختار قدرت بلکه در پیرامون آن در زبان، کنش و فرهنگ شکل می‌گیرد.
این موقعیت را می‌توان «پراکتیس نقد» دانست. نوعی حضور دائمی پرسش‌گرانه در برابر قدرت که هدف آن نه جایگزینی قدرت بلکه افشای منطق سلطه است. بدین معنا چپ امروز در ایران را باید بیش از آنکه در قالب نهادی سیاسی فهمید در قالب نوعی حساسیت انتقادی و اخلاق مقاومت بازشناخت.

چپ امروز ایران از سازمان‌های کلاسیک و ساختارهای متمرکز فاصله گرفته است. فعالان چپ در شبکه‌هایی از کنشگران صنفی، دانشجویی، فرهنگی، هنری و مجازی پراکنده‌اند. این پراکندگی اگرچه انسجام سیاسی را دشوار می‌سازد اما نوعی مصونیت در برابر سرکوب دولتی ایجاد می‌کند.

چپ معاصر در ایران به‌جای تکیه بر ساختارهای هرمی به صورت شبکه‌ای و افقی عمل می‌کند. امری که یادآور تحولات جنبش‌های اجتماعی نوین در دهه‌های اخیر است. از جنبش‌های فمینیستی و زیست‌محیطی تا اعتراضات کارگری غیرمتمرکز. بدین ترتیب چپ از «سازمان» به «وضعیت» بدل شده است. وضعیتی سیال، پراکنده و در عین حال ماندگار در سپهر عمومی.

چپ امروز ایران دیگر نقد خود را به مناسبات تولید و طبقه‌ی کارگر محدود نمی‌کند. دامنه‌ی این نقد اکنون عرصه‌های متعددی را در بر می‌گیرد: اقتدار سیاسی، مردسالاری، تبعیض قومی و مذهبی و بحران زیست‌محیطی. در نتیجه چپ معاصر درگیر مبارزاتی چندوجهی و میان‌رشته‌ای است که آن را با جنبش‌های اجتماعی جدید پیوند می‌دهد.

این تحول نشانه‌ی گسستی معرفتی از مارکسیسم کلاسیک و نزدیکی به رویکردهای انتقادی معاصر است. چپی که در پی عدالت اجتماعی است اما در عین حال بدن، جنسیت، زبان و طبیعت را نیز به عنوان میدان‌های قدرت و مقاومت بازمی‌شناسد. از این منظر سیاست چپ امروز سیاستی چندسطحی و انضمامی است. سیاستی که در زندگی روزمره، در دانشگاه در شبکه‌های مجازی و در فرهنگ عمومی جریان دارد.

ویژگی سوم چپ امروز ایران تکثر درونی و گسست از یک ایدئولوژی واحد است. در فضای فکری کنونی کنشگران چپ از طیفی از اندیشه‌های فمینیستی، محیط‌زیستی، عدالت‌خواهانه و پسااستعماری الهام می‌گیرند. این تنوع نه نشانه‌ی ضعف بلکه بازتاب درک تازه‌ای از قدرت است. قدرتی که دیگر متمرکز نیست و در نتیجه مقاومت نیز باید متکثر، سیال و چندوجهی باشد.

چپ امروز در پی اثبات «درستی» یک نظریه‌ی مطلق نیست بلکه در پی گشودن امکان‌های نو برای نقد و کنش اجتماعی است. از این‌رو به جای بازتولید آرمان‌شهرهای ایدئولوژیک به بازتعریف لحظه‌های مقاومت در بطن زندگی روزمره می‌پردازد.

چپ امروز ایران را باید به‌عنوان یک «موقعیت انتقادی» فهمید. موقعیتی که در آن مقاومت از سطح سیاست کلان به سطح زندگی روزمره، فرهنگ و زبان انتقال یافته است. اگر چپ کلاسیک در پی تسخیر دولت بود چپ معاصر در پی شکستن منطق سلطه است. چه در سیاست و اقتصاد، چه در بدن و معنا.در جهانی که اقتدار به‌صورت نامرئی و پراکنده بازتولید می‌شود، چپ نیز ناگزیر به همان اندازه نامرئی، سیال و شبکه‌ای شده است. رسالت تاریخی آن نه در ارائه‌ی نسخه‌ای نهایی برای رهایی، بلکه در حفظ افق نقد و بیداری در برابر اشکال نوین سلطه است.


مهرداد خامنه‌ای

۱۱ نوامبر ۲۰۲۵


I BUILT MY SITE FOR FREE USING