🔸«بشر موجودی منطقی نیست، موجودی است منطق تراش.» این جمله را سی سال پیش در یکی از یادداشتهای فریدون تنکابنی خواندم. امروز اما معنای آن را بهتر درک میکنم. وقتی از زیست اجتماعی در جامعهای سرکوب شده صحبت میکنیم در نگاه اول طبیعتا سرکوبگر را میبینیم که با منطق خود و براساس منافعی که دارد میتواند دههها مردم آن اجتماع را خفه کند. در عین حال نیک میدانیم که نمیتوان یک ملت را برای همیشه با ضرب باتوم و شلاق و گلوله ساکت کرد..
🔸این وجه فیزیکی ایدئولوژی سرکوبگر است اما وجه خوفآورتر این ایدئولوژی تاثیری است که به مرور زمان بر روح و روان و فرهنگ مردمان آن اجتماع میگذارد. ایدئولوژی سرکوب نهادینه میشود و در زندگی روزمره به عنوان یک اصل فرهنگی رشد میکند. هر کس با منطق خود به سرکوب دیگری میپردازد و بهتر است بگوییم که برای توجیه رفتار غیر انسانی خود منطقتراشی میکند. نوعی شقاوت عام به جای انسانیت حکمرانی میکند.
🔸قتلهای ناموسی منطق خود را دارد، تجاوز منطق خود را دارد، قتلهای زنجیرهای منطق خود را دارد و اینها به صورت برجسته به چشم میآید و همه از آن صحبت میکنیم. اما آن چه که به چشم نمیآید شقاوت روزمره در دوزهای کم است. این دوزهای اندک است که با گذشت زمان امری طبیعی میشود. منطق تهمتزدن، منطق فحاشی، منطق بیتفاوتی، منطق مخالفین نظام توتالیتر که خود به شکلهای مختلف با شقاوت همان نظام با مخالفین خود رفتار میکنند، منطق روشنفکرانی که خود را برتر از دیگر افراد اجتماع میبینند و باتوم روشنفکری بر سرشان میزنند، منطق آزادیخواهانی که آزادی را تنها برای خودشان میخواهند، منطق کسانی که به نام سیاست تنها خود را میبینند و هر کس در خط آنها نباشد خائن است، منطق تبعیدیهایی که یک ملت را سرسپرده میانگارند، منطق زندانیان سیاسی سابقی که خود همچون زندانبان رفتار میکنند و هزار منطق دیگر که به نوعی توجیه میشود و ما از کنارشان میگذریم.
🔸این آن بخش ترسناک تاثیر نظامهای توتالیتر و سرکوبگر است که میتواند دههها پس از سقوط فیزیکیشان همچنان بر یک ملت حکمرانی کند.هر منطقی که در آن انسانیت حرف اول را نزد، منطق نیست بلکه منطقتراشی از نوع نگاه سرکوبگران است، حال هر اسم دیگری میتوان روی آن گذاشت.
🎨Painting: Ivan the Terrible and His Son Ivan on 16 November 1581Ilya Repin1883–1885Oil on canvas199.5 cm × 254 cm (78.5 in × 100 in)Tretyakov Gallery, Moscow