دولتِ حذفشده، مردمِ در سکوت
ناکارآمدی دولت ایران در مدیریت منابع حیاتی از منظر فلسفهی ژاک دریدا
مهرداد خامنهای
ناکارآمدی دولت جمهوری اسلامی ایران در مدیریت منابع حیاتی همچون آب، برق، و اقتصاد را میتوان بهعنوان بیان فلسفی یک سیاست مبتنی بر حذف، سکوت، و خشونت ساختاری تحلیل کرد. قطع زیرساختها، فروپاشی اقتصادی، و رهاسازی تدریجی بدنهای جمعی، نشاندهندهی عملکرد دولتی است که از طریق غیاب خود، حضور خشن خود را تحمیل میکند. با ارجاع به مفاهیمی چون différance، نوشتار، خشونت بنیادین، و سیاست غیاب، سکوت، بیعملی، و فروپاشی، حاملان گفتمان قدرتاند، نه نشانههای ضعف آن.
در سالهای اخیر، شهروندان ایرانی در نقاط مختلف کشور با قطع گستردهی آب و برق، تورم افسارگسیخته، فقر ساختاری، و نابودی تدریجی زیرساختها مواجه بودهاند. در نگاه نخست، این بحرانها حاصل ناکارآمدی مدیریتی، فساد سیستمی، یا تحریمهای خارجی بهنظر میرسند. اما پرسش این است: آیا میتوان این فروپاشی را بهمثابه یک «گفتمان» خواند؟ آیا غیاب دولت در این بحرانها، خود نوعی «حضور سیاسی» است؟
برای پاسخ به این پرسش، باید از تحلیلهای سطحی مدیریتی و اقتصادی فراتر رفت و از منظر فلسفهی زبان، خشونت و قدرت به این پدیده نگریست. دریدا، فیلسوف تفاوت و حذف، راهی برای فهم این نوع از سیاست فراهم میآورد؛ سیاستی که قدرت خود را نه با گفتن، بلکه با خاموش کردن اعمال میکند.
ژاک دریدا در آثار کلیدیاش، بهویژه در دربارهی نوشتار، نیروی قانون، و مقالهی خشونت و متافیزیک، نشان میدهد که معنا نه در حضور کامل، بلکه در فاصله، تأخیر، و حذف شکل میگیرد. مفهوم مرکزی او یعنی différance به معنای «تفاوت با تأخیر» نشان میدهد که هر چیز، همواره در حال فاصله گرفتن از معنا، و در تأخیر نسبت به خود است.
در سیاست نیز، این تأخیر و حذف میتواند شیوهی اعمال قدرت باشد: قدرتی که خود را نه از راه گفتار مستقیم، بلکه از طریق سکوت، غیاب، و انکار بازمینماید.
قطع مکرر برق، کمآبی، رهاشدگی خدمات درمانی، و بیثباتی اقتصادی، میتواند در این چارچوب، بهمثابه نوشتار خاموش قدرت تلقی شود؛ جایی که دولت، با «غایب شدن»، خود را «حاضر» میسازد.
دریدا در مقالهی نیروی قانون مینویسد که «قانون، همواره از خشونتی بنیادین ناشی میشود»؛ خشونتی که پیش از هر توجیه، عمل میکند. در ایران، حذف سیستماتیک زیرساختها – اعم از قطعی آب، خرابی برق، نبود سوخت، فرسودگی حملونقل، نابودی محیطزیست – نه محصول تصادف، بلکه نوشتار خشونت دولت است بر بدن شهروندان.
در این نوشتار، دولت دیگر نیاز به گفتار، تهدید یا حتی سرکوب مستقیم ندارد؛ حذف خدمات خود، شکل متعالی سلطه است.
در این معنا، هر خاموشی چراغ، هر نرسیدن آب، و هر صف طولانی بنزین، یک جملهی سیاسی در گفتمان حذف است.
فروپاشی اقتصادی در ایران – از تورم ساختاری تا بیارزش شدن پول ملی – را میتوان نشانهای از «انکار سوژهگی» دانست. برای دریدا، معنا همیشه در زنجیرهی نامتناهی نشانهها حرکت میکند؛ اما اگر این زنجیره شکسته شود، معنا سقوط میکند. در اقتصاد، این شکاف، خود را در قالب بیثباتی مطلق ارزشها نشان میدهد. ریال دیگر حامل هیچ معنا یا ضمانتی نیست – همانگونه که گفتار دولت دربارهی «رشد اقتصادی» فاقد هرگونه بار واقعی است.
این اقتصاد، اقتصاد * différance * است؛ اقتصادی که معنا را به تعویق میاندازد، و در غیاب ثبات، فقط رنج تولید میکند.
در فلسفهی دریدا، سکوت نه غیاب زبان، بلکه نوعی زبان تحمیلی است. دولت ایران، با ناتوانی آشکار در پاسخ به ابتداییترین نیازهای مردم، درواقع بدنها را از امکان کنش سیاسی محروم میکند.
قطع آب در زاهدان، خاموشی در ایذه، یا بیدرمانی در لرستان، نه صرفاً فاجعهای محلی، بلکه تصمیمی سیاسی در حذف بدنهای سیاسی است.
در این سکوت، دولت فریاد نمیزند؛ اما همانقدر مرگبار سخن میگوید.
در چارچوب فلسفهی دریدا، ناکارآمدی دولت ایران را میتوان بهمثابه سیاست حذف و سکوت تفسیر کرد. دولتی که با حذف خدمات، با غیاب پاسخگویی، و با سکوت در برابر فروپاشیها، نه صرفاً ناتوان، بلکه سخنگوی قدرتی است که از طریق بیعملی سخن میگوید.
این دولت، نویسندهی بیزبان است؛ حضوری غایب که مردم را در تاریکی، تشنگی، و بیپولی، به حاشیهی زیست سیاسی میراند.
آمارها:
۱. قطع برق و بحران انرژی
تا ۱۴۰۳–۱۴۰۴ خورشیدی: کسری برق تابستانی حدود ۱۴,۰۰۰ مگاوات برآورد شد—معادل دو برابر تولید برق کشور آذربایجان.
سپتامبر ۲۰۲۳–۲۰۲۴: تقاضا ۷,۰۰۰ مگاوات افزایش یافت، درحالیکه ظرفیت تولید فقط ۲,۲۳۵ مگاوات رشد داشت؛ شکافی عمیق میان عرضه و تقاضا.
تابستان ۲۰۲۴: خاموشیها زیان اقتصادی فراوانی به گردشگری و صنعت وارد کرد و خسارتی برابر ۴۳ هزار میلیارد تومان (۱۲ میلیارد دلار) به صنایع کوچک تحمیل شد.
۲۰۲۴ زمستان: این بحران به اوج رسید، با قطعی مکرر برق، تعطیلی مدارس، دانشگاهها، ادارات و مراکز تجاری در تهران و دستکم ۱۷ استان.
بهار و تابستان ۲۰۲۵: کسری برق شبکه همچنان ادامه داشت و تا حدود ۲۰,۰۰۰ مگاوات گزارش شد؛ خاموشی ناپیوسته و پراکنده در تهران، شیراز، اهواز و شهرهای دیگر.
دولت هشدار داده که برای جبران این نقص، نیازمند سرمایهگذاریهای کلان تا سقف ۱۰۰ میلیارد دلار در بخشهای تولید، انتقال و زیرساخت است.
۲. بحران آب و کمبود منابع آبی
۲۰۲۴–۲۰۲۵: سالی با کمبود بارش حدود ۴۵٪ زیر نرمال بلندمدت.
تهران: ۳ تا ۵ مخزن اصلی ۶۰ کیلومتر پیرامون شهر تنها ۱۳٪ ظرفیت دارند (سد لار ≈۱٪) سد امیرکبیر ۲۰۲۵ نسبتبه سال قبل ۵۸٪ کاهش حجم را تجربه کرد.
زایندهرود: خشک شده، ۲۸ میلیون نفر (۳۵٪ جمعیت کشور) در مناطق دارای فشار آبی بالا یا بسیار بالا زندگی میکنند.
زمستان ۲۰۲۱: اعتراضات گسترده کشاورزان در خوزستان و اصفهان رخ داد؛ اعتراضاتی که در خوزستان با خشونت سرکوب و تعدادی کشته برجای گذاشت.
۳. فروپاشی اقتصادی و زیرساختی
صنایع کوچک: زیان اقتصادی ناشی از قطعی برق تنها در تابستان ۲۰۲۴ حدود ۴۳ هزار میلیارد تومان (۱۲ میلیارد دلار) برآورد شد.
اتلاف برق: بیش از ۱۱٪ تولید برق قبل از رسیدن به مصرفکننده تلف میشود؛ برخی کارشناسان این رقم را تا ۳۰٪ هم دانستهاند.
استخراج ناپایدار آب و نابودی محیطزیست: نابودی دریاچه ارومیه (۹۵٪ کاهش حجم)، بروز فروریزش زمین و گودالها در بیش از ۳.۵٪ از اراضی کشور، پیامد برداشت بیرویه آب ایران است.
وابستگی آب به ساختار سیاسی: سپاه پاسداران و نهادهای سیاسی بر رشد استخراج منابع آبی تأثیر گذاشتهاند و توزیع را بر اساس منافع سیاسی تنظیم میکنند.
بحران روز: تعطیلی تهران برای مدیریت منابع
۱ مرداد ۱۴۰۴: برای نخستینبار تهران و ۱۰ استان دیگر، بهدلیل بحران برق و آب، روز تعطیل اعلام شد. تأکید دولت بر کاهش مصرف ۲۰٪ و هشدار درباره قطعی منظم منابع.
این آمارها نشان میدهد که قطع برق و آب در ایران نه رویدادهایی مقطعی، بلکه بحرانهای ساختاری پیامآور ناکارآمدی عمیق حکمرانی است که با فلسفه دریدا در چارچوب «سیاست حذف و سکوت ساختاری» قابل خوانشاند.
ارزیابی سیاستهای اصلاحی پیشنهادی در ایران
«اصلاحات ناکام در ساختاری حذفمحور»
بررسی سیاستهای اصلاحی که تاکنون توسط دولت جمهوری اسلامی برای مقابله با بحران آب، برق و زیرساختها پیشنهاد شده، نشان میدهد که این اقدامات یا شکلگرایانه، سطحی و موقتی بودهاند یا با مانع ساختاری و فساد سیستمی روبرو شدهاند. در اینجا برخی از سیاستهای مطرحشده و دلایل ناکامی آنها از منظر ساختار قدرت آورده میشود:
الف) خصوصیسازی صنعت برق و آب
ایده: واگذاری تولید برق و تأسیسات آب به بخش خصوصی.
ارزیابی: این سیاست بدون نظارت، موجب افزایش تعرفهها برای طبقات پایین، فساد، و واگذاری منابع به نهادهای شبهدولتی (نظیر سپاه پاسداران) شده است.
تحلیل فلسفی: خصوصیسازی در غیاب عدالت، یک «بازتولید سکوت» است؛ چراکه دسترسی به منابع حیاتی را به قدرتهای اقتصادی نزدیک به دولت واگذار میکند.
ب) طرحهای انتقال آب بینحوضهای
مثال: پروژه انتقال آب از خلیجفارس به فلات مرکزی یا از دریای عمان به سیستان.
ارزیابی: این طرحها هزینهبر، ناکارآمد و محیطزیستستیز بودهاند و تنها برای صنایع بزرگ دولتی/نظامی سودآورند.
پیامد: خشم مردم محلی، نابودی اکوسیستمها، اعتراضهای کشاورزان.
تحلیل فلسفی: حذف بومیان از چرخه تصمیمگیری، بازنویسی سکوت بر بدنهای سیاسی محلی است.
پ) مصرف بهینه و هشدار عمومی
اقداماتی نظیر تعطیلی ادارات، جریمه مشترکین پرمصرف، و تبلیغات رسانهای.
ارزیابی: این اقدامات بر فرد مسئولیتپذیر در ساختار غیردموکراتیک تکیه دارد و هیچ جایگاهی برای نقش دولت در تولید بحران در نظر نمیگیرد.
نتیجه: سرزنش قربانی، نه عامل بحران.
اصلاحات پیشنهادی در جمهوری اسلامی به دلیل نبود شفافیت، مشارکت سیاسی و عدالت ساختاری، همگی در چارچوب همان سیاست حذف و سکوت میگنجند. آنچه به ظاهر «اصلاح» است، در عمل «تداوم حذف» است.
مقایسه با کشورهای منطقه
«چه کردند آنان که بحران را به زبان آوردند؟»
الف) اردن: سیاست مشارکتمحور در آب
مشکل: اردن یکی از خشکترین کشورهای جهان است.
اقدام: دولت اردن، با همکاری نهادهای بینالمللی، از جمله بانک جهانی، برنامه آموزش عمومی مصرف آب، مشارکت ساکنین محلی، و بازیافت آب شهری را اجرا کرده است.
نتیجه: کاهش ۲۰٪ در مصرف آب شهری بین ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۳.
تفاوت با ایران: مشارکت اجتماعی و شفافیت اطلاعات؛ در ایران، سیاست محرمانگی و سرکوب جای گفتوگو را گرفته است.
ب) ترکیه: توسعه انرژی تجدیدپذیر
مشکل: فشار رشد جمعیت بر برق و گرمایش.
اقدام: سرمایهگذاری عظیم در انرژی خورشیدی و بادی؛ حذف تدریجی سوختهای فسیلی؛ سیستمهای هوشمند مدیریت مصرف.
نتیجه: در سال ۲۰۲۳، بیش از ۵۰٪ برق تولیدی ترکیه از منابع تجدیدپذیر بود.
تفاوت با ایران: در ایران، انرژی تجدیدپذیر < ۲٪ و سیاستها تحت کنترل نهادهای نظامی است که مانع رقابت آزاد هستند.
پ) عراق: مدیریت مشارکتی منابع با رویکرد عدالت آبی
مشکل: کاهش شدید دبی رود دجله و فرات، مهاجرت داخلی.
اقدام: ایجاد شوراهای محلی برای مدیریت توزیع منابع آب، گفتوگو با عشایر و مناطق محروم.
نتیجه: جلوگیری از درگیریهای قومی در جنوب، کاهش ۳۰٪ مصرف آب در سال ۲۰۲۴.
تفاوت با ایران: در ایران، دولت نهتنها گفتوگو نمیکند، بلکه صدای معترضان (مثلاً کشاورزان اصفهان یا اهالی خوزستان) را با گلوله پاسخ میدهد.
در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه با رویکرد مشارکتی، شفاف، و عدالتمحور به مقابله با بحرانهای زیرساختی پرداختهاند، دولت ایران بحران را نه حل بلکه «حذف» میکند. در این ساختار، اصلاحات نیز ابزاری برای سکوتاند، نه گفتوگو. از منظر فلسفهی دریدا، ایران نمونهی تمامعیاری از سیاست حذفشده، بدون خطاب، و فاقد معنا است؛ جایی که دولت نه با بودن، بلکه با «نبودنِ فعال» سخن میگوید.
۱ مرداد ۱۴۰۴